کرامت تفنگدار
مردی در اینجا خفته با یك باغ لبخند | مردی كه جاری بود در قلبش خداوند |
مردی كه با لطفِ علی از حق همیگفت | حتی زمانی كز ستم افتاد در بند |
در او گذشت و صبر با سازندگی بود | شالودهها میساخت مانند دماوند |
چشمش ز برق مهربانی میدرخشید | پیوسته جانش با محبت داشت پیوند |
با یار خود مهری به رنگ آسمان داشت | در قلب او صد شعله بود از عشق فرزند |
ای دوست، ای استاد محبوب جوانان | نام تو بر لبهای آنان هست سوگند: |
«در سینهی یاران بود مهر تو جاوید | جان تو بادا تا ابد از عشق خرسند» |
Comments